کارآفرین برنجکار نه حقوق بگیر ثابت
همواره در کسب و کار و ارائه شیوه های کسب درآمد بر این نکته تاکید می شود که اگرچه حقوق بگیر بودن ثابت و یا کارمند دولت بودن، برخی مزایا را دارد ولی معایبش بیشتر است. افراد موفق و کارآفرین دنبال کسب و کارهای خاص و راههای ویژه کسب درآمد هستند. موفقیت افراد کارآفرین به نگاه متفاوت آنها به کسب و کار و روش کسب درآمد است. مشاغل خاص را انتخاب می کنند و یا قدم در مسیر و کسب و کاری می گذارند که ویژه و خاص است. اگرچه هدفشان از کسب و کار پول دار شدن است ولی بیشتر نگاهشان مولد و تولید است در اینجا قصد دارم تا کارآفرین کشاورزی که ترجیح داد تا به جای شغل کارمندی و حقوق بگیر دولت شدن، در روستایی برنج کاری کند و در واقع کسب و کار خانوادگی راه اندازی کرد و الان به عنوان فردی موفق در زمینه کسب و کار و کارآفرینی نمونه معرفی شود.
نام کار : کشاورزی و برنجکاری
مکان اولیه: یک زمین هزار متری
هزینهی اولیه: حدود دویست میلیون تومان
سود کار: نصف به نصف
برنجکاری مخصوص افرادی است که در شمال کشور زندگی میکنند و معمولا این افراد هستند که برای انتخاب شغل، دست می گذارند روی برنجکاری. کمتر پیش میاید کسی در فرانسه، درس خوانده به ایران بیاید و تصمیم بگیرد قید زندگی شهری و درسی که خوانده را بزند و در زمین هایی که دارد کشاورزی را شروع کند و برسد به برنجکاری.
کارآفرینی که پای میز گفت و گو نشستیم، زنی است که سالها در فرانسه درس خوانده و بعد برای اینکه نمیخواسته حقوق بگیر جایی باشد، با همسرش استارت ورود به دنیای کشاورزی را زده و با کوچ کردن به یک شهر دیگر برای خودش شغلی که دوست داشته را، راه انداخته است.
زندگی شیرین پارسی ۵۹ ساله؛ برنجکار نمونهای که در روستای شاندرمن به شکل خانوادگی کار میکند، سراسر ریسک و تجربه است و به شما یاد میدهد اگر قرار است وارد کار برنجکاری شوید حتما نیاز به سرمایهی میلیاردی و زمین صد هکتاری نیست. با ما همراه شوید و تجربیات خانم پارسی را مرور کنید.
چطور شد شما تصمیم گرفتید قید زندگی در تهران و درس فرانسهای که خواندهاید را بزنید و بروید سراغ برنجکاری؟
زمانی که تحصیلاتم در تهران به پایان رسید، همراه همسرم به فرانسه رفتم و تحصیلات عالیهام را در رشتهی ادبیات فرانسه ادامه دادم. سالی که فارغ التحصیل شده بودم، مصادف بود با پیروزی انقلاب در ایران و تغییراتی که به وجود آمده بود. ما وقتی اوضاع را دیدیم تصمیم گرفتیم به کشور خودمان برگردیم و منشاء اثر باشیم.
ما در ابتدا نمیخواستیم برنجکار باشیم. قصدمان کشاورزی بود و این در حالی بود که هیچکداممان کشاورزی بلد نبودیم و در این زمینه فعالیت نداشتیم.
پس چطور بین این همه شغل، به این کار فکر کردید؟
پدر همسرم، اولین مهندس کشاورزی در غرب گیلان بودند و جزو اولین دستهی فارغ التحصیلان دانشکده کشاورزی به حساب میآمدند اما به دلیل موقعیت خانوادگیای که داشتند، امکان این نبود که در زمینهایی که در شاندرمن تالش داشتند فعالیت کنند. ما آن زمان دیدیم زمینهای زیادی زیر کشت است و میشود آنجا فعالیت کرد، برای همین تصمیم گرفتیم برای کشاورزی و برنجکاری به آن شهر برویم. این موقعیت برای ما که نمیخواستیم کارمند باشیم یا مجبور شویم در شروع زندگی از پدر و مادرمان پول بگیریم، بسیار عالی بود و در واقع دم دستترین کاری بود که میتوانستیم انجام بدهیم برای همین من پیشنهاد دادم که برویم گیلان و در زمینهایی که وجود داشت، کشاورزی کنیم. همهی امیدمان در شروع کار این بود که بتوانیم یاد بگیریم و تجربه کنیم.
چه سالی استارت کارتان را زدید؟
سال ۵۸ از فرانسه به تهران کوچ کردیم و سال ۵۹ کلا ساکن شاندرمن شدیم. آن زمان من باردار بودم و همسرم اغلب کارها را برعهده داشت اما بعد از اینکه من وضع حمل کردم،من هم مشغول کار شدم.
آن زمان شرایط کار کردن چطور بود؟
سرمایهی ما فقط زمین بود و چیزهایی که از قبل مانده بود. آنجا دو تا اتاق داشتیم که فقط میشد در آن خوابید. برقی در کار نبود و باید با چراغ نفتی، روزها را میگذراندیم، مجبور بودیم آب را از چاه بکشیم و مشکلاتی از این دست وجود داشت. آن زمان ما حتی ماشین هم نداشتیم که با آن تردد کنیم. یک سال اول من فقط به آنجا سر میزدم اما زمانی که پسر اولم یک ساله شد، زندگیام را در آنجا شروع کردم.
یکی از مشکلاتی که وجود داشت زبان مردم تالش بود. آنها به زبان زیبای خودشان تکلم می کردند و برای ارتباط برقرار کردن لازم بود که من زبانشان را یاد بگیرم. برای همین سال ۶۱ که کاملا کوچ کردم به آن شهر، زبانشان را یاد گرفتم و کارم را شروع کردم. همسرم آن زمان برنجکاری را راهانداخته بود، من هم شروع کردم به مدیریت محوطهای که داشتیم و در باغچهی کوچکی سبزیکاری کردم. یک باغ پرتقال هم داشتیم که برای جمع آوری محصولات و آبیاری درختان، گاهی به آنجا سر میزدیم.
علاوه بر اینها من کار مترجمی هم انجام میدادم و چند شاگرد فرانسه هم در رشت داشتم. بعد از تولد دومین فرزندم به شکل کامل ،درگیر کشاورزی شدم و کارهای جانبی را رها کردم و بیشتر در کنار همسرم بودم و در زمینهی کشت و برداشت کمکش میکردم. باور کنید آن زمان با اینکه بچههایم سن و سالی نداشتند اما همراه ما کار میکردند، از همان ابتدا سعی کردیم با دست خالی اما عزم راسخ ،کارمان را جلو ببریم.
ما در کشورمان چند سالی به شکل مداوم خشکسالی داشتیم که ضررهای زیادی به زمینهای کشاورزی و کشاورزان زد ،شما آن سالها چه میکردید؟
در دههی ۶۰ دو بار خشکسالی داشتیم که هر کدام از آنها ضربات بسیار بزرگی به ما زد و کل مزرعهمان را از بین برد. بعد از آن تقریبا برای ما چیزی باقی نمانده بود که بخواهیم استفاده کنیم و مجبور شدیم برویم زیر بار قرض. دردسرهای زیادی داشتیم تا اینکه متوجه شدیم دیگر وقت آن رسیده تا سبک کارمان را عوض کنیم و از شیوهی سنتی به سمت روشهای مدرن برویم و شیوهی کشتمان را تغییر بدهیم. بعد از آن مشکلاتی که به وجود آمد، با همسرم شروع به تحقیق کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که شیوهی کارمان را تغییر بدهیم.
برنامهتان چه بود؟
استفاده از موتورهای کوچک و همینطور قطعه بندی زمینهایی که داشتیم. یکی از مسائلی که در کشت برنج اهمیت ویژه دارد، مدیریت آب است. وقتی قطعات زمین کوچک باشد (اصطلاحا به آن کرت میگویند) شما خود به خود برای رساندن آب به زمین دچار مشکل میشوی. در آن سالها جنگ آب وجود داشت و همین کرت بندیها باعث میشد جنگ آب بیشتر بالا بگیرد.
برای از بین بردن این مشکل چه کردید؟
تسطیح اراضی چارهی کار ما بود. همانطور که گفتم کرتبندیها ما را با مشکل مواجه کرده بود اما نمیدانم چرا هیچکس آن زمان از تسطیح اراضی استقبال نمیکرد. در این روش، کرتها بزرگتر میشدند و ماشینهای کشاورزی که ما قصد داشتیم در مزرعهیمان از آنها استفاده کنیم میتوانستند به راحتی تردد کنند.
قبل از این، زمینها ۲۰ متر در ۲۰ متر کرت بندی شده بود، اما با تسطیح اراضی زمین ها ۳۰۰ متر در ۳۰۰ متر قطعهبندی شدند و به راحتی میشد ماشین آلات را در آن استفاده کرد. جالب است آن زمان پیمانکاری که برای کار پیش ما آمده بود، از تسطیح اراضیمان خسته شد و بعد از چند روز مزرعه را ول کرد و رفت و خودمان مجبور شدیم بقیهی کار را در مزرعهی ۱۳ هکتاریمان خودمان انجام بدهیم.
دومین قدمی که ما برای تسهیل کارمان برداشتیم استفاده از روش «جوی و پشته» بود. ما قبلا برای تغییر شیوهی خزانهگیری مطالعاتی انجام داده بودیم و با جهاد کشاورزی هم جلساتی داشتیم و از آنها خواستیم تا شیوههای نوین را در اختیار ما قرار دهند. یکی از آن شیوهها «جوی و پشته» بود.
کارشناس جهاد آن زمان به ما گفت که کسی از این طرح استقبال نکرده اما اگر شما بخواهید ما تجهیزاتی که لازم است را در اختیارتان قرار میدهیم. ما با تلفیق تجربیاتی که در این سالها با روش خزانهگیری داشتیم، میتوانستیم در روش نوین، بهتر عمل کرده و بذر کمتری استفاده کنیم.
چه زمانی ماشینآلات وارد کار شما شدند؟
پسرم از بچگی علاقهی زیادی به ماشین آلات داشت و در زمانی که تحصیل میکرد هم کمک حال ما بود. بعد در دانشگاه ماشین آلات خواند و یکی از پایههای کاری ما به حساب میآید. با کمک او بود که سال ۸۳ تغییرات کلی را در سیستم خودمان ایجاد کردیم،اولین باری که ما برای زمینمان ماشین آلات خریدیم، مردم شروع کردند به خندیدن و برایشان خنده دار بود که به جای استفاده از زنها ما داریم از ماشینهای نشاء استفاده میکنیم. پشت سرمان میگفتند اینها بی عقل هستند که ماشین آوردهاند سر زمینشان. اما ما کم کم برای مردمی که در مزارع اطرافمان کار میکردند الگو شدیم و بعضیها کم کم رغبت نشان دادند که مثل ما عمل کنند. ما در حال حاضر نیروی کار را به حداقل رسانده ایم اما در فصول برداشت و کاشت ۱۰۰ کارگر داریم که همراه ما کار میکنند. یک خانواده هم هستند که اینجا در حیاط ما زندگی میکنند و با هم به امور مزرعه میرسیم.
چطور با هزینهی مناسب وارد کار کشاورزی و برنجکاری شویم؟
مشارکتی کار کنید
درست است که خانم پارسی در حال حاضر ۱۵ هکتار زمین زیر کشت دارد اما این ۱۵هکتار حاصل سالها تجربه است و شاید شمایی که علاقمند به حضور در این کار هستید، نتوانید این مقدار زمین را خریداری کنید. خانم پارسی در این زمینه پیشنهادات جالب توجهی دارد.
به سختی ها فکر کنید
وارد شدن به کار کشاورزی سخت است. نیاز به نیروی جسمانی و کار طاقتفرسا دارد. اگر اهل این نیستید که تلاش کنید و کار سخت انجام بدهید، بهتر است طرف کشاورزی نروید. با اینکه الان ماشین آلات جای کارگرها را گرفتهاند اما ما همچنان کارگرهای فصلی داریم و شما باید به سختیهای زیادی تن بدهید تا به موفقیت برسید. ما برای کارمان ۳۰سال زحمت کشیدیم تا به شرایط خوبی رسیدیم، برای موفق شدن در این کار باید خیلی تلاش کرد.
شریک شوید
برای اینکه وارد این کار شوید، نیاز نیست چندین هکتار زمین بخرید. میتوانید با خرید یک زمین هزار متری کارتان را راه بیندازید. اگر برای این کار بتوانید چند نفر دور هم جمع شوید و شراکتی استارت کار را بزنید عالی میشود. هر کدام سهمی بگذارید و طبق سهمی که برای خودتان در نظر گرفتهاید، سود را تقسیم کنید. با این کار میتوانید یک تعاونی کوچک راه بیندازید و چند کار را همزمان انجام بدهید.
هر گوشه برای یک کار
اگر میخواهید در این کار موفق باشید و به سود برسید، توصیهی من این است که برای شروع کار یک گوشه از زمین را استخر ماهی بزنید و پرورش ماهی را شروع کنید، یک گوشه دیگر، فضایی را برای ورمی کمپوست در نظر بگیرید و داخل حیاط هم مرغ و خروس بریزید و در گوشهای هم انواع سبزی را بکارید. به این شکل شما چند کسب و کار کوچک دارید که میتوانید از تمام آنها پول در بیاورید.
نصف هزینه، نصف سود
اگر زمینتان یک هکتار باشد و این یک هکتار به شکل کاملا حرفهای و درست زیر کشت برود، میتواند به شما دو تن یا دو تن و دویست کیلو گرم برنج بدهد. اگر این اتفاق بیفتد معمولا نصف پولی که از فروش این کار به دست میآورید، پای هزینههایتان حساب میشود و نصف دیگر سود شما به حساب میآید.